پریدن...

چه افکار غریبی داشت کرم ابریشم ؛

 

تمام عمر قفس میساخت ولی فکر پریدن داشت !

اولین باری ...

روی سنگ قبرش نوشتند :

 

اولین باری نَبود که مُرد

این روزها...

این روز ها انسان ها تنهایی ات را پر نمی کنند

 

فقط خلوتت را می شکنند

خدایا ...

خدایا هیچ تنهایی رو اونقدر تنها نکن

 

که به هر بی لیاقتی بگه عشقم !

میتوان ...

میتوان برگی بود و با نسیمی افتاد

 

یا درختی بود و با داغ هزاران برگ تا رسیدن بهار ایستاد !

ورزش قلب ...

هیچ ورزشی برای قلب بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست !

اعتماد ....

اعتماد مثل پاک کن میمونه ؛

 

هر دفعه کوچیک تر و کوچیک تر میشه بعد از هر اشتباه

نگران نباش...

چایت را بنوش و نگران فردا نباش


از گندم‌ زار من و تو مشتی کاه می ماند برای بادها

دمده ...

در جایی که همه زغال فروش شده اند و دیگران را سیاه میکنند بیا کمی از مد افتاده باشیم !


سپید بمانیم …

به سلامتی ...

به جرم اینکه بهشت زیر پایشان بود دنیا را برای خود جهنم کردند !


به سلامتی مادرها